به گزارش شهرآرانیوز، همهچیز از یک نعل اسب شروع میشود. صدایی که در تاریکی سالن میپیچد و کمکم به ضربآهنگی ناآشنا در ذهن تماشاگر بدل میشود. «اکوئوس» بازگشته؛ اینبار نه در لندن دهه هفتاد، بلکه در مشهد امروز، با قرائتی تازه و ایرانی.
آلن، نوجوانی غرق در راز و رمز، بار دیگر مقابل مخاطب ایستاده، اما نه تنها برای روایت یک بحران روانی، بلکه برای جستوجوی معنایی از رهایی، ایمان و انزوا در جهان مدرن. حمیدرضا آزادفر، کارگردان این اثر، تلاش کرده لایههای پنهان نمایشنامهی پیتر شفر را در بستری بومی بازآفرینی کند؛ جایی که جنون دیگر یک برچسب پزشکی نیست، بلکه فریادیست برای فهمیدهشدن.
این اجرا با حذف زواید و بازنویسی دقیق متن، به یک روایت ۸۰ دقیقهای تبدیل شده که در آن همهچیز بر لبهی سکوت، حرکت و نگاه بازیگران بنا شده است. پدری که بیشتر از آنکه حرف بزند، سکوت میکند؛ پسری که ایمانش را نه در کلمات، که در نگاهش فریاد میزند.
«اکوئوس» اگرچه داستانی درباره یک نوجوان است، اما آیینهایست روبهروی یک جامعه. جامعهای که میخواهد کنترل کند، اصلاح کند، نجات دهد، اما گاهی خودش بخشی از زخم است.
در ادامه گفتوگوی شهرآرانیوز عوامل این نمایش را میخوانید:
حمیدرضا آزادفر، کارگردان نمایش «اکوئوس»، با اشاره به اهمیت و جایگاه این اثر در تاریخ نمایشنامهنویسی توضیح میدهد: نمایشنامه اکوئوس یکی از مهمترین متنهای تاریخ تئاتر مدرن است که نخستینبار در سال ۱۹۷۳ نوشته شد. دلیلی که من تصمیم گرفتم این متن را الان کار کنم، همخوانی شدید موضوع آن با شرایط اجتماعی امروز ما در ایران بود.
او بیان اینکه این متن یک بار در سال ۱۳۸۰ ترجمه شده بود، تصریح کرد: پنج شش سال پیش ترجمهای از آقای مصطفوی را خواندم و همان زمان هم قصد داشتم این نمایش را کار کنم. اما بهدلیل سنگینی پروژه و دشواریهای بازیگری و فضای خاص و رئالیستی اثر، توان اجرای آن را نداشتم. نه بازیگرانی با آن ویژگیها میشناختم و نه آمادگی لازم برای تولید چنین کاری را داشتم.
این کارگردان ادامه میدهد: یک یا دو سال پیش دوباره متن را از خارج کشور برایم فرستادند. من هم شروع به ترجمه دوباره کردم و همزمان با بازیگران صحبتهایی داشتم. همه آنها با لطف و همراهی خودشان من را حمایت کردند.
آزادفر بیان کرد: اولین جلسه دورخوانی ما ۱۳۰ دقیقه طول کشید. در طول مسیر با کمک بازیگران و طراحی صحنه که امیر بشیری مشاور من در آن بود، توانستیم نمایشنامه را به یک نسخه ۸۰ دقیقهای برسانیم. البته ساختار کلی اثر همان است، ولی با ترجمه و بازنویسی جدیدی اجرا میشود.
او با اشاره به انتخاب بازیگران عنوان میکند: من پیشتر با آقای سادات و خانم یحییزاده کار کرده بودم و بهدلیل شناخت متقابلمان، کار کردن با آنها راحتتر شد. این پروژه تقریباً از زمان آغاز ترجمه تا اجرا، حدود یک سال زمان برده است.
او اضافه میکند: اکوئوس نمایشی بسیار مهم است که بیش از هزار بار در سراسر دنیا اجرا شده، حتی در تهران هم دو سه سال پیش روی صحنه رفت. اما برای من مهم بود که نسخه من با همه آنها فرق داشته باشد؛ چه از نظر طراحی صحنه، چه بازیگری و چه ابزارهایی که کارگردان استفاده میکند. تلاش کردم اجرای من کاملاً ایرانی، منطبق با شرایط کنونی جامعه و بازتاب نگاه خودم باشد.
سید محمد سادات، بازیگر نقش فرانک استرانگ در نمایش «اکوئوس»، درباره ویژگیهای این نقش میگوید: در این نمایش، نقش پدر آلن را بازی میکنم؛ شخصیتی محتاط، خشک و منطقی که در ظاهر شاید رفتاری کنترلشده دارد، اما در درونش پر از احساسات فروخورده، پشیمانی و تضاد است.
او ادامه میدهد: نمایش "اکوئوس" درباره جنون نیست، بلکه درباره نیاز به درک شدن انسانهاست. این مفهوم برای من در طول کار اهمیت زیادی پیدا کرد و همین باعث شد که با تمام وجودم به نقش فرانک نزدیک شوم.
این بازیگر درباره چالش بازی در نقش فرانک توضیح میدهد: این شخصیت خیلی کم از طریق دیالوگ احساساتش را نشان میدهد؛ بنابراین باید از طریق لحن، سکوت، زبان بدن و نگاه، آنچه درون شخصیت میگذرد را به مخاطب منتقل میکردم. این کار سختتر است، چون ممکن است مخاطب دیرتر ارتباط برقرار کند، اما همین برای من چالش و تجربهای ارزشمند بود.
سادات میگوید: با اینکه فرانک در ظاهر پدری نگران است که تلاش میکند پسرش را نجات دهد، اما خودش بخشی از مشکل است. او ذهنی تاریک دارد که به مرور در نمایش آشکار میشود. نشان دادن این دنیای درونی و تضادها برایم جذاب و در عین حال دشوار بود.
او همچنین درباره کار با حمیدرضا آزادفر، کارگردان نمایش، بیان میکند: همکاری با آقای آزادفر بسیار دلپذیر است. او همدلانه با گروه همراهی میکند و فضا را باز گذاشته تا هر بازیگر بتواند ایدههای خود را برای بهبود نمایش ارائه دهد. کارگردانی او بر اساس اتمسفر صحنه شکل میگیرد، که برای بازیگر بسیار الهامبخش است.
این بازی در پایان اضافه میکند: بازی در چند نقش متفاوت در بازه زمانی کوتاه، بهخصوص زمانیکه باید شخصیت جدیدی را خلق کنی که هیچ شباهتی به نقش قبلیات ندارد، برای من هم استرسآور است و هم چالشبرانگیز. اما همین تنوع، جذابترین بخش کار ماست.
ساندرا یحییزاده از تجربه بازی در نمایش «اکوئوس» میگوید: در این نمایش نقش قاضی را بازی میکنم؛ نقشی که انگار نمایندهای از برابری و عدالت در بطن جامعه است. قاضیای که در برابر روان انسان، فرهنگ و چارچوبهای جامعه قرار گرفته و تلاش میکند میان احساس، منطق و قانون تعادلی برقرار کند.
او با اشاره به جنسیت این کاراکتر و چالش مواجههاش با بیماری روانیِ شخصیت اصلی توضیح میدهد: قاضی بودن، آن هم قاضی زن بودن، خودش برایم سؤالبرانگیز بود؛ اینکه یک قاضی زن با پسری که مرتکب رفتاری شدید و عجیب شده، چطور برخورد میکند؟ چرا برایش مهم است که این پسر به جای اعدام یا محکومیت صرف، درمان شود؟ چرا تمام تلاشش را میکند که او را به سمت روانکاوی و درمان ببرد؟ انگار نماینده یک نسل است که میخواهد به جای حذف، درمان شود و بازگردد به مسیر زندگی.
این بازیگر در ادامه با بیان اینکه بازی در این نمایش تجربهای متفاوت بوده، بیان میکند: من پیش از این با آقای آزادفر همکاری داشتم و تجربه همکاری با ایشان برایم بسیار لذتبخش بود. وقتی پیشنهاد این نقش را دادند، بلافاصله پذیرفتم. در تمام روند تمرینات آزادی عمل داشتم، گفتوگو و چالش داشتیم، اما هیچگاه نگاه بسته یا گاردی وجود نداشت. کاملاً میتوانستم دیدگاه خودم را نسبت به نقش ارائه کنم.
میترا محمدیان، بازیگر نمایش «اکوئوس» که این روزها در تماشاخانه استاد نوری روی صحنه میرود، درباره نقش خود میگوید:: در این نمایش نقش مادری به نام دورا را بازی میکنم که مادر آلن، شخصیت اصلی نمایش است. محوریت نمایش حول آلن میچرخد و من در نقش مادری مذهبی، نگران و نجیب ظاهر شدهام؛ مادری که تمام اضطرابها و دغدغههای عمیقش نسبت به فرزندش در طول نمایش بهخوبی دیده میشود.
او با اشاره به چندبُعدی بودن این شخصیت تاکید میکند: نقش دورا از ابعاد مختلفی برایم چالشبرانگیز بود؛ از منظر مادری، گذشتهاش با همسرش، جهانبینی مذهبیاش و از سوی دیگر، معلم بودن او که یک بعد اجتماعی به شخصیتش اضافه میکرد. همه اینها باعث شد که با یک چالش بزرگ، اما دوستداشتنی در بازیگری روبهرو شوم.
این بازیگر درباره دلیل پذیرش این نقش ادامه میدهد: تمام این ویژگیها باعث شد شیفتهی نقش شوم. احساس میکردم ابعاد مختلف این شخصیت، بخشی از درون خود من را بیرون میکشد و بازی در این نقش فرصتی شد تا تجربهای متفاوت از خودم را، در فضایی بیرون از زندگی واقعی، روی صحنه تجربه کنم.
علی نوروزیان، بازیگر نمایش اکوئوس با اشاره به ویژگیهای خاص نقش خود میگوید: آلن شخصیتی است که به واسطه اتفاقاتی که در زندگیاش میافتد، پروسهای را طی میکند و در نهایت مجبور میشود چشم شش اسب را کور کند. داستان نمایش از جایی آغاز میشود که او وارد یک تیمارستان رواندرمانی شده تا مشخص شود چرا این اتفاق رخ داده است.
او ادامه میدهد: اولین چالش این نقش، به نظر من، برای هر بازیگری که بخواهد این نقش را بازی کند، این است که آلن یک نقش کاملاً درونی است. یعنی باید شما خوب کاملاً بهش فکر کرده باشید نسبت به چیزی که هست و با آن زندگی کنید.
این بازیگر با اشاره به تمرینات انجامشده برای این نمایش توضیح میدهد: طی این چند تمرینی که ما الان انجام دادیم، آنقدر آن اتمسفر و آن حسی که آلن در زندگیاش تجربه کرده، روی من تأثیر گذاشته بود که حتی در زندگی شخصی خودم هم وارد شده بود. چه اتفاقاتی از بچگیاش برایش افتاده، پدرش، مادرش و هزاران قصهی دیگری که باعث شد آلن مجبور شود چشم شش اسب را کور کند؛ در صورتی که آن اسبها را خدای خودش میدانست.
نوروزیان درباره انتخابش برای ایفای این نقش بیان میکند: انتخاب شدن من برای نقش به واسطه نقش قبلی بود که بازی میکردم. روزی که این نقش به من پیشنهاد شد یکی از بزرگترین چالشها برایم این بود که آیا میتوانم از پس این نقش بر بیایم یا نه، چون برخلاف نقشهای قبلی، این نقش کاملاً درونی بود و من آن سختی را در آن میدیدم که آیا میتوانم به آن برسم یا نه.
او در پایان از تجربه همکاری با کارگردان نمایش نیز تصریح میکند: آقای آزادفر واقعاً دست تو را باز میگذارد، با کمکهای خیلی درست و مسیر مشخصی که بهت میدهد تا به آن نقشی که داری برسی.
علاقهمندان میتوانند برای خرید بلیت این نمایش به سایت گیشات مراجعه کنند.